IKIU-CE, The computer-engineering students web log - Qazvin, وب‌نوشت دانشجویان گروه مهندسی کامپیوتر - قزوین
یادداشت‌ها: فارسی ، Posts: English

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۳, پنجشنبه

دو کلمه حرف حساب

در جریان به تعویق انداختن زمان امتحان مهندسی نرم افزار، اتفاقاتی پیش آمد و رفتارهایی صورت گرفت که در نوع خود تامل برانگیز بود.
من در ابتدای این درخواست با طرح آن مخالف بودم ولی از آنجا که تعداد درخواست ها زیاد بود و از ابتدا در گروه کامپیوتر خود را تابع جمع و خرد جمعی می دانستم، پای این درخواست را امضا کردم ولی وقتی دلیل استاد برای عدم پذیرش این درخواست مخالفت چند تن از دانشجویان که تعداد آن ها بسیار کمتر از موافقان با این موضوع بود، برای خودم این سوال پیش آمد که چرا بعد از گذشت 6 ترم از تحصیل در کنار قریب به 70 تن از دانشجویان، ما همچنان در اتحاد و همفکری دچار چالش می شویم. دانشجویی که در محیط دانشگاه قرار می گیرد باید کار گروهی را سرلوحه کار خود قرار دهد و از تک روی پرهیز کند. در طول این مدت با فعالیت های خود و دوستانم و برنامه ریزی هایی هرچند دست و پا شکسته سعی داشتیم تا امور جاری گروه را به بهنرین شکل ممکن به پیش ببریم. در بسیاری از موارد علیرغم میل باطنی در برخی از جایگاه ها به نمایندگی از جمع قرار گرفتم و همواره خود را تابع نظرات دوستان خودم دانسته و همواره سعی کردم این نوع طرز تفکر را در گروه ترویج دهم که این نه تنها خواسته من بلکه توصیه استادان گروه بود. اما چرا هنوز این رویه به سرمنزل مقصود نرسیده خود جای بحث و تامل دارد که به نطرمن مشکل، ریشه در جای دیگری دارد که مطرح کردن آن در این فضا به صلاح نیست.
صحبت های من در آزمایشگاه گروه در روز چهارشنبه نه از سر بی احترامی و توهین به هم کلاسی های خودم بلکه به منظور اتمام حجت بود چراکه از یک جماعت 70 نفری که هر یک حداقل دو دهه از زندگیشان می گذرد بسیار بعید و به دور از مولفه اصلی زندگی قرن بیست و یک که همانا خرد جمعی و شورا محوریست که نتوانند در برنامه ریزی و تصمیم گیری که نه در حد کلان بلکه در اندازه یک زمانبندی برای امتحان است به مشکل و چالش برخورد نمایند. من این نکته را در همان لحظه نیز مطرح کردم که چرا ما هنوز پس از گذشت این زمان و در آستانه رسیدن به سال آخر تحصیل خود هنوز در تصمیم گیری های جمعی به مشکل برمی خوریم. چرا بعضی از ما هنوز از صحبت با همکلاسی و کارگروهی همچنان ابا داریم. چرا به همکلاسی به دید یک موجود خارجی که همواره در سر نیت های شوم دارد نگاه می کنیم. جرات حضور در جمع ، جسارت حرف زدن و بسیاری از مولفه های دیگر نه تنها امروز دیده نمی شود بلکه با نمودی 180 درجه ای خود را امروز نشان می دهد. برای حل این معضل جدی با بسیاری از دوستان صحبت کردم ولی امروز می بینم این راهکار نه تنها جواب نمی دهد بلکه صحبت های من که باز هم تاکید می کنم نه از سر بی احترامی بلکه برای یک گوشزد دوستانه بود این چنین تعبیر به برخی از صفات ناشایست که حداقل اینجا و در جایگاه یک دانشجو خود را مبرا از آنها می دانم، می شود. شاید صحبت های من دستاویزی شد برای برخی از دوستان که حرفایی که جایگاهی نداشت مطرح کنند که باز هم به نظر من هرکس مسئول حرف و عمل خویش است ولی من از اینکه سنگ بنای هم اندشی را گذاشتم و بی احترامی از سوی من تلقی شد از همکلاسی های خودم معذرت خواهی می کنم.
حال من نیز به سنت گروه که همانا نظاره گر بودن و تماشای اتفاقات دورن گروهیست، احترام می گذارم و از این پس سعی می کنم برای اینکه متهم به بی اخلاقی و مواردی از این دست نشوم، بنشینم و به امور شخصی خویش بپردازم. از همه دوستان که همواره من را با الفاظ امید بخش و دلسوزی های خود یاری کردند تشکر می کنم و برای همه همکلاسی ها خودم آرزوی توفیق روز افزون دارم.

6 نظر:

فرازمند گفت...

این نظرو امین میرزاپور برام فرستاد و گفت که اینجا از طرفش بنویسم:
خیلی دوست داشتم و سعی کردم یه کامنت بذارم ولی گوگل آی دی میخواست،نداشتم.خواستم بسازم فیلتر شده بود.
می خواستم بنویسم بر اساس تجربه 3 ساله همه ما بیشتر از 50درصد کسانی که این برگه رو امضا کردن فقط به خاطر خودشون بوده و هیچ ارزشی برای نظر جمع قائل نیستن.تاریخچه این حرکت رو خودت بهتر از من میدونی.
دوست داشتم بنویسم که محصل های ورودی 86( چون واقعا به اینا نمیگن دانشجو) اگه نفع خودشون وسط نباشه حتی حرف مدیرگروهم گوش نمیدن و کل گروه رو به یه نمره میفروشن که بازم مدارکش موجوده.
(این نوشته عینا پیغام امین میرزاپور برای من بود)

ناشناس گفت...

آقا محمد شما خودت بهتر می‌دانی که در تصمیم‌گیری‌های جمعی احتمال توافق صددرصدی همه افراد با افزایش نفرات کاهش می‌یابد. در شرایطی همچون برگزاری این امتحان، نتیجه حاصل از تصمیم‌گیری بر تک‌تک افراد تاثیر مستقیم خواهد گذارد. در این شرایط ممکن است افراد بتوانند با برنامه‌ریزی مناسب علی‌رغم عدم تمایل به پذیرش نظر اکثریت، خود را با جماعت همراه کنند، ولی این همواره ممکن نیست. به همان اندازه که برای جمعیت موافق سخت است که تا روز شنبه خود را به بهترین نحو برای امتحان مهیاکنند، برای جمیعت مخالف نیز تغییر شرایط از پیش تعیین شده به دلیلی سخت است و نیاز است در صورت امکان به صورت مناسبی توجیه گردند.
علی‌ای‌حال درک شرایط متقابل هر دو جمعیت باید نخستین گام در برگزاری یک گفتگوی ثمربخش قرار گیرد. در جامعه دانشگاهی آنچه در مباحثات مرسوم است گفتگو در چارچوب دلیل و منطق است که مطمئنم دوستان مهارت کافی و وافی در این زمینه دارند.

سربلند باشید.

فرازمند گفت...

منم به اصول و نکاتی که شما اشاره کردید واقفم ولیکن چرا این موارد بعد از این مدت هنوز محقق نمیشه دلیلش رو نمیدونم. چارچوب گفت و گو چندان منطقی نیست و بعضا اصلا منطقی نیست. عدم قبول نظر جمع علیرغم میل باطنی نکته ای بود که منم گفتم ولی دوستان این مسئله رو با مشکلات شخصی توام می کنند که نتیجه خوبی نمی دهد. هرچند تغییر شرایط برای همه سخت است ولی مخالفت های حداقلی نشان از چیزی دیگر بین دوستان دارد که ظاهرا قابل حل نسیت. نکته دیگر اینکه صحبت من صرفا بحث تغییر زمان امتحان نیست. احساس می کنم بحث بیش از این جواب نمی دهد. به هرحال از نکات شما، دوست خوب ممنونم.

Unknown گفت...

بحث دیگه سر مخالفت و این ها نیست بحث ثر چیز های دیگری است انسانیت اینجا نابود شده است.باید دانه های محبت کاشت نه زبانه های اتش بیرون اورد!
بنده اینجا بسیار غمناک هستم و چشمانم اشک الود است که چرا باید برای گروه ما اینقدر همه چیز پیچیده باشد! حتی یک امتحان کوچک که اینگونه بزرگ نمایی می شود! برای ما افت دارد که دیگر سال اخری کم کم به حساب می اییم و باید نمونه ای باشیم برای سال های پایین تر از خود!این گونه بچه گانه رفتار کنیم! حالا بعضی دوستان که مخالفت می کنند با اکثریت بچه ها و بعضی ها هم که با لحن بد صحبت می کنند! این جاها جای تعمل دارد! باید ریشه یابی کرد! باید روانشناسی کرد! باید وارد عمق موضوع شد .
باید پیشگیری کرد که پیشگیری بهترین درمان ها است!(سخنی از کیوان!)
خلاصه من نیم خواستم خودمو به عنوان یک پیر این کارها وارد عمل کنم ولی دیدم اینجاها است که داره شلوغ می شه! باید به کمک بچه ها بیام! باید کاری کرد کارستون!
درازه گویی کافی است! هر چه شده است شده است و هر چی هم نشده است خوب معلوم است نشده است!
به هر حال هر کمکی از دستم بر مس یاد دریغ نمی کنم! اینجا هم از همه دوستان دست اندرکاران و تمامی کسانی که منو در این نوشته یاری کردند تشکر می کنم از پدر و مادر خوبم که در غم ها و شادی ها با من بودن هم تشکر می کنم .
روزه خوبی داشته باشید!
(کل متن روبه غیر از تهش! با یه لهن تریپ رئیس جمهورا و از این سخن ور های خفن بخونید! شکلک ادم جدی اخمو و یا این دانشمندا و از این چیز ها هم می تونید به خودتون بگیرد!
برا تهش هم یه تریپ لوتی منشی یا این ها که یم رن بالای سن کادو مادو می گیرن!)
------------------------
راستی جدی نگیریدا! گفتم یه شوخی بکنم یکم جو عوش بیشه! البته اگر این پست سند بشه!
:d

ehsolimo گفت...

خوشحالم که بلاخره بعد از 3 سال یه نفر انگشت حیرت از احوال 86یان کامپیوتر از دهان خویش برون کرد و حاضر به احضار این سخنان درست کرد. این خودش جای خوشحالیه.
به نظر من تا همچین جوی رو ما 86ایا حاکمه و رفتارا دانشجویی نیست، همین آش و همین کاسه است.
با اتفاقایی که 4شنبه و 3 سال قبلش هم که افتاد، حتی داشتن یه دوران دانشجویی که همه با هم فقط راحت حرف بزنن رو هم باید بیخیال شیم.
فقط تاسفش میمونه.
مرسی فراز جان.

فرازمند گفت...

نیما معماری هم مثل خیلی از بچه ها نتونسته پیغام بذاره و واسه من فرستاده تا از طرفش بذارم اینجا:
نیما معماری:
من دو سالی میشه که به طور کامل بیخیال روابط بچه ها توی گروهم و از چیزی که بهش میگیم گروه دیگه نا امید شدم ولی دیدن این صحنه ها و عکس العمل های شگفت انگیز بعضی ها واقعا جای تاسف داشت. اصلا قصد ندارم طرف کسیو بگیرم ولی با حرفای فراز کاملا موافقم چون حرفیه که یه 3 سالی هست تو دل اکثر بچه هاست. امیدوارم این روند خارقالعاده در گروه شکسته شه بلکه این یک سال هم تموم شه. شاد باشید